زمانی پیشتر به پژوهشهایی درباره زندگی مدرن و تصویر مستند و پدیده انقلاب دیجیتالی و تأثیر آن بر سینما به طور کلی و سینمای مستند به صورت خاص و سینمای مستند و مستندگون ایران، به ویژه سبک سینمای کیا رستمی ـ رویکرد گرایی - به طور اخص، مشغول بودم و مقاله هایی منتشر میکردم.
از جمله آن تأملات، نسبت ذاتی هنرمندان تکنولوژیک ـ سینما ـ به مثابه عصاره و آیینه مدرنیته با تحولات تکنولوژیک بود. از این منظر انقلاب دیجیتالی تکمیل آرمانهای تکثر گرایی بود که در جدل بنیامین و آدورنو، به کانون بحث صنعت و فرهنگ و تکنولوژی و هنر تبدیل شده بود. ارتباط سمت و سوی طبیعی و ایدنیزیک هنر تکنولوژیک مدرن، با منظر نیچهای زندگی نو و جهان نو و انسان نو، دریدن نقاب و پرسونای هنر و امکان ثبت تراژی دکمدی زندگی بحران زده امروزه ما را در همان جا مورد بحث قرار داده بودم و در آن نوشتهها و امکانات دوربین دیجیتالی را نه یک تحول صرفاً ابزاری، بلکه همچون پدیدار شدن امری نو در استتیک و به صورت تولد یک سبک نو و تحول بنیادین در ساختار هنر و تأثیرش در توسعه تحمل انتقادی و تماشای زندگی مورد بررسی قرار داده، و درست در همین جا نسبت آن را با زندگی در کلانشهر مدرن، و ارتباط آن را با لیبرالیسم نقد مدرنیته ـ پسا مدرنیته و فمینیسم و رابطه آن را با نقد قدرت تحمل کرده بودم و امکان تازه فنی و توسعه کثرت گرایی و فائق آمدن بر اقتدار سرمایه و توسعه ذهنیت دیجیتالی را درون عینیت و کالبد کلانشهر، و امکان سینمای مستند دیجیتالی را در بازتاب بحرانهای زندگی معاصر در متروپولیس و... مورد تاکید قرار داده و گفتم که اولاً مفهوم تجلی و تعالی در هنر تکنولوژیک، به شدت مورد انتقاد قرار میگیرد و ثانیاً هنر متعال را ابزار به وجود نمیآورد.
دیجیتال امکان ورود به ساحت تولید فیلم را گسترش میدهد و به وسعت مسابقه میافزاید و به صورت بدیهی بخت کسانی را که دارای استعداد و توانهای فراواناند و از ارتباطاهای پیچیده بی بهرهاند، برای ورود به سینمای حرفهای و کشف فزونی میبخشند. مهمتر از همه، از این سخن گفتم که باید ادراک کرد، سینمای مستند دیجیتالی در شالوده خود یک نگاه نو است که در همه وجوه، یعنی فیلمنامه، کارگردانی، درک از صحنه پر دازی، نور، تدوین و فیلمبرداری، بازی و... تحول اساسی ایجاد میکند و در مقابل بهره از دیجیتال در سینمای هالیوودوی برای تشدید جنبه فانتزی و تخیل، سینمای دیجیتال در حوزه مستند به تشدید خاصیت آینگی و ادغام با نگاه پسا مدرن میپردازد و منظر دیگری به تصویر موفقیت فرد و جامعه مدرن میگشاید. درست در همین جاست که بازتاب بحرانهای زندگی در سینمای مستند جدید اهمیت مییابد. اکنون دوست دارم از میان همه این جنبههای گوناگون روی یکی از آنها، یعنی رابطه سینمای مستند و بحرانهای کلانشهر تأمل بیشتری کنم. رابطهای که از بطن غلبه بستر تکنولوژیک، دوران غلبه تکنولوژی و توسعه صنعتی سر بر آورده است.
ظاهراً چیزی به نام سینمای مستند، به طور کلی و سینمای مستند دیجیتالی به صورت تیره، با پدیدهای به نام کلانشهر، ارتباط خاصی ندارد؛ اما در واقع تولد سینما با تولد و پیدایش کلانشهرها، در سرمایهداری متأخر نسبتی درونی دارد؛ جدا از آنکه هر دو نشان انباشت دانش و تکنولوژی و سرمایه در مرحلهای از حرکت و توسعه به هم پیوسته خود محسوب میشوند، در موارد جزئیتر نیز ارتباطی درونی دارند و به نیازهای مادی و ذهنی یک دیگر پاسخ میدهند.
از این موارد، پدیدههایی است که ظرف وجودی و شکل بودن هر دو را تعریف میکنند.
1. زمان در کلانشهر و زمان در کنش دیجیتالی و ثبت و سند دیجیتالی کلانشهر دو سینمای مستند.
2. کثرت و نقش آن در موجودیت کلانشهر و سرشت کثرت گرایی فیلم مستند دیجیتالی .
3. قضا در کلانشهر و فضا در سینمای مستند.
4. سرعت همچون امر ماهوی در کلانشهر و سینمای مستند دیجیتالی .
5. بحرانهای کلانشهر و ثبت مستند دیجیتالی.
نکات دیگری که در مکالمه کلانشهر و سینمای مستند دیجیتالی، به شکل وجودی و مرابطهشان بستگی دارد، عبارت است از :
6. آبستنی.
7. بداهت.
8. دیالوگ.
9. برهنگی؛ پرده برداری، عریانی.
10. بازی؛ طبیعی گرایی ـ مجازی سازی.
11. سرکشی و گسترش حد و امکان تخطی.
12. فردیت.
13. زنورانگی.
14. انسان واشیا (رابطه انسانها با هم، رابطه انسانها با هم و اشیا و اشیا با هم) در واقعیت کلانشهر و در واقعیت تصویر مستند دیجیتالی.
بدیهی است که امکان بحث در خصوص آن که در گذشته مفهوم زمان اکثریت و سرعت و فضا در ارتباط با سینمای مستند دیجیتالی و انقلاب دیجیتالی چه تحولی پذیرفته و چرا این تحول دارای همگنی با تحول مفهوم زمان، کثرت، سرعت و فضا در کلانشهر است و این دو دارای یک رابطه درونیاند و... در اینجا نیست.
دوست دارم همین جا اشاره کنم که به نظر من سینمای مستند، از همان لحظه و بدو تولد، درست زمانی که به خود، آگاهی یافت و یک ضرورت و یک کشش را برای تبدیل آنالوگ به دیجیتال و سیستمهای سریعتر، سادهتر در کاربرد و پر تحرکتر در خود شعله میکشید.
همان گونه که شهر مدرن در زهدان خود رؤیای کلانشهر را میپرورد و این توسعه تولد نو امری ضروری و ذاتی بود که ضمناً بر کیفیت زندگی و رابطه انسان با انسان و انسان با اشیا تأثیر نهاده است.
نکتهای دیگر نیز که دوست دارم با آگاهی به آن، گفت و گو را پیش ببرم، تمایز یک کلانشهر در جامعه مدرن و پیشرفته با تهران است. بدیهی است که تهران محصول عبور ما از یک جامعه سنتی به یک جامعه مدرن است و همان گونه که تاریخ دویست ساله اخیر ما حامل همه تمایزهای عینی و ذهنی با تاریخ کشورهای مدرن است، شهر بزرگی هم که از رفتن مدرنیزاسیون ایرانی سر بر آورد طبیعتاً دارای این تمایزات است. بدیهی است که در اینجا فرصت بحث درباره اینکه تهران، یک کلانشهر است یا خیر یا کلانشهر خاصی است یا خیر وجود ندارد.
ما در مقیاس تجربه خود از تبدیل شارستان به شهر مدرن و شهرمدرن آغاز قرن بیستم به شهر بزرگ آغاز قرن بیست و یکم و تهران امروزی، میتوانیم سخن بگوییم و با همه تمایزها بی تردید وجود تهران مقدم بر تعبیر و تفسیر و ذهن شناساگر تهران است و مسلم است که تهران بزرگ، با ویژگیهای خاص وجود دارد که البته در این میان هم بحرانهای این کلانشهر ایرانی و هم سینمای مستند ما و نسبتشان و نحوه بازتاب بحرآنهادر آیینه این سینما، قابل شناسایی و بررسی است.
سیر انسان برای کسب قدرت، تولید بازنمایی و تصویر متحرک مستند و مسیر انسان در توسعه شهر مدرن و گره خوردگی سینمای مستند با شهر مدرن، موضوع جالبی است؛ به ویژه در متن تجربه دموکراسی و دریدن نقاب قدرت و پایان دادن به پرده پوشی سنتی و امکان تماشای شهر و بحرانهایش در تصویر و ولع لمس شهر به وسیله دوربین مستند، تجربه سینمای مستندیکه است. در فضای آزادیهای مدرن و حمایت قانون از کسب اطلاعات به وسیله شهروندان، از شهر و مهمتر از آن ضرورتهای حیاتی خود قدرت مدرن برای برخورداری و بهره برداری از مواهب دموکراسی در شناخت ژرف و علمی محیط زندگی و رابطه انسان و اشیا، موجب اوجگیری رشد تصویر مستند و نقش آن در زندگی شهری مدرن، در همه نهادهای کلانشهر تصویر مستند حاضر گشت و نیز امکان یافتن ثبت انواع بحرانهای شهر مدرن در سینمای مستند فزونی گرفت؛ البته چالش قدرت و شهروندان برای حق کسب اطلاع در شهر بزرگ را نباید ندیده گرفت. عدم امکان حضور سیستم آنالوگ و تصویر واقعیت در کلانشهرها و ضرورت تکنولوژی پر تحرک برای سر کشیدن به همه اکناف پیدا و پنهان شهر برای آنکه واقعیت تصویر، با تصویر واقعیت نسبتی پویا و متناسب با سرعت و کثرت و فضای تو در تو و پر تحرک کلانشهر بیابد، نکته بسیار ارزشمندی است که ما را به ارتباط درونی توسعه کلانشهرها و توسعه ولع داشتن تصویری از خود به نحو عریان و توسعه تمایل برهنه شدن، داشتن تصویر از امعاء و اشاء و زهدان و آبستنی و جنینهای درون رحم شهر متوجه میکند.
این تمایل برای توسعه تمایل، برای ثبت بحرانهای شهر بزرگ را باید با رشد امکان سرکشی در کلانشهر و تخطی و حفظ فرد گرایی و گریز از سیطره و محدودیتهای قدرت، به ویژه با توسعه یک روح زنورانه، تمایل به حرف زدن، عریان کردن، نشان دادن، تصویر، پر گویی و لیبرالیته مورد بررسی قرار داد.
در اینجا سینمای مستند جدا از آن که در همه وجوه، صفت، شهر بازی، معماری، پزشکی، محیط زیست، جامعهشناسی، ارتباطات، گردشگری، انسانشناسی و روانشناسی کلانشهر حضور به هم میرساند و در ارتباط با فعالیتهای بخش خصوصی و دولتی، اعم از آموزش، تولید، خدمات و... به ثبت تصویر میپردازد. از منظر تصویر انتقادی بحرانها، وسایل کلانشهر هم فعال میشود و مهمتر از همه در شهر مجازی، فیلمهای دیجیتالی در حوزه شهر مجازی شهرهای مجازی دو بعدی و سه بعدی، پایگاههای شهری مجازی و شهرهای مجازی «واقعی» نقش ایفا میکنند.
شهرهای مجازی «واقعی» به یُمن تصویر دیجیتالی، به صورت کاملاً نزدیک، با واقعیت، فضاهای شهری را باز سازی میکنند و به مراجعه کنندگان امکان میدهند که درون آن جا به جا شده و احساسی نزدیک به قدم زدن در یک شهر واقعیت داشته باشند؛ البته این پیشرفت، مستقیماً به تصویر و دیجیتال بستگی دارد و میتواند در لبه واقعیت و ناواقعیت و پرسش از واقعیت تصویر مستند مورد بحث قرار گیرد.
اما گذشته از نقش دیجیتال فضای سیرنتیک به مثابه فضای شهر و ارتباط آن با پرسش مستند، ما عمدتاً به ارتباط سینمای مستند با پیدایش یک کلانشهر جدید در شرایط ایران و بحرانهایش توجه داریم. رشد جمعیت و بحرانهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اخلاقی و محیط زیستی ـ مسایل بحرانی پیرامون زندگی و حرکت جوان، زن و کودک در کلانشهر، بحرانهای ساختاری و فیزیکی و بحرانهای ذهنی و روانی، بحرانهای مربوط به مهاجرت، نقل و انتقال و ارتباطات، مسکن، جرم و بزه، حقوق
شهروندی
و بحران اوقات فراغت، آلودگی، اعتیاد، مسائل جنسی، حاشیه نشینی و آموزشی مصرف و از خود بیگانگی و زندگی زبانها، نژادها و ادیان در کنار هم و بحران رابطه قدرت و اهالی کلانشهر و پرسش آزادی و انواع بحرانهای محصول نظامهای طبقاتی و رابطه انسان، طبیعت و پرسش گسترده عمومی و فضای شهری و انواع نا به سامانیها و تضادهای اصلی و فرعی و انواع جنبشهای ویژه کلانشهر و ظهور اشکال جدید بحران و سطحی شدن کنشهای متقابل اجتماعی و روابط اجتماعی مبتنی بر عقلانیت و عدم عقلانیت و بر کارایی یا روابط عاطفی در تهران و مشخصات دورانگذر در گذار انواع گسستها و زایل شدن همبستگیهای سنتی و توسعه پر خاشگری و ستیز جویی و جرم زاییهای جدید و انواع بحرانهای متجلی در زندگی پارکها، پیاده روها، فضاهای جمعی زمینهای فوتبال و محلهها و... و بحران ترافیک و وضع میدانها و بزرگراهها و انزای افراد و کمبود روابط شخصی و وجود روابط ناشناس و نا پایدار و فقدان همبستگی و بحرانهای ویژه دوران جنگ و دوران پس از جنگ و دوران سازندگی و دوران گشایش فضای سیاسی و رشد چند گانگی و رشد فرد گرایی و تغییر شدید رفتاریهای اجتماعی و حاشیهای شدن نهاد خانواده و تأثیر جدا سازیها و تراکم و عدم تجانس در بحرانهای روانی کلانشهر تهران و تأثیر تمرکز و بحران بیکاری و مسایل چند شغلی و مسایل بحران زای هزینهها و درآمد و قشر بندی شهر تهران و بحرانهای حاصل از تبعیض آموزشی و امکانات برای اقشار گوناگون طبقات فرو دست و فرا دست و بحرانهای شکل گرفته در فضاهای باز و فضاهای بسته، فضاهای خانگی و فضاهای کاری و در راهها و مرزها یا لبههای حد فاصل دریا، چند فضای شهری و محلههای و معانی نشانه شناختی رابطه معنایی شهروندان با شئ شهری (آن گونه که لینچ تعریف میکند) و بحران هویت در محیط کلانشهر ـ تهران ـ که اشیا و انسانها را مورد تهدید قرار میدهد.
فرو پاشی جبری و سریع نهادها، روحیه، زندگی و باورهای سنتی در فرایند در مدرنیزاسیون کلانشهر تهران نیز بحرانهای خاص خود را آفریده که جزئی از زندگی واقعی تهران است. در اینجاست که بحران در همه وجود زندگی، در حال گذار ظاهر میشود، از سن و جنسیت تا ازدواج و ایمان و رفتارهای کاملاً در حال کشکش نسلها درست در چنین متنی است که سینمای مستند در کلانشهر تهران حضورش را اعلام میکند و تحت تأثیر همه ویژگیهای زندگی ایرانی، یک کلانشهر، اعم از فضا، اقتصاد، فرهنگ، زمان، قدرت و... قرار میگیرد؛ برای مثال تاثیر دیکتاتوری پهلوی در رابطه سینمای مستند و کلانشهر، تأثیر کاملاً خاصی گذاشته که در سایر کلانشهرها، حتی در بمبئی وجود ندارد. در نتیجه پدیدههای عمومی کلانشهرهای جوامع در حال گذار، مثل مهاجرت و بحرانهای حاشیه نشینی یا دیگران بحرانهای ساختاری یا مسایل مربوط به شهر سازی در فضای شهری تهران، همواره تحت تأثیر عوامل خاص است؛ یعنی قبلاً تاثیر مدیریت مستند بر مسایل و بحرانهای شهر سازی امری مشهود و آشکار است و بسیار موضوع جذابی برای بررسی است. مقصود من بررسی رابطه قدرت دیکتاتوری و کلانشهر در زایش بحرانهای ویژه است .
ما نمیتوانیم بیش از این به تذکر نکات زمینهای بپردازیم. من دوست دارم به بحرانهایی اشاره کنم که در خصوص فضای شهری تهران وجود دارد؛ نظر اقتصاد تهران، فرهنگ تهران و... رابطه انسانها و انسانها با اشیا (انسان و مثلاً اتومبیل) به فضاهای ذهنی، اجتماعی، طبیعی و تقابل فضاهای قدسی و قداست زدا، و بحران شهر ـ زمان، حافظه و خاطره تاریخی شهر و شهر ـ اقتصاد و فضاهای کاربردی و حوزه مسکونی و حوزه اوقات فراغت و شهر ـ قدرت و شهر ـ خشونت و بحرانهای مربوط به خشونت شهری عمل نیروی پلیس در برابر نیروهای مجرم و بزه کار از یک سو و نیروهای معترض و خواهان آزادی بیشتر از سوی دیگر و بحران خرده فرهنگها ـ خرده فرهنگهای سنی، خرده فرهنگهای فقر به خرده فرهنگهای جنسیتی و... و انواع تبعیضها و بحران در حوزه گتوهای مدرن ـ محل زندگی مهاجران در حاشیهها ـ و شهر به مثابه روایت و شهر بمثابه نشانه، میتواند در وجه نشانههای بحرانی مورد اشاره قرار گیرد.
بحران در شهر ـ بیان، شهر بمثابه هوای تازه احساس آزادی برای رهایی از قید و بندهای سنتی و بحران در زیباییشناسی کلانشهر تهران و رابطه حرکت و فضا و...
من به طور جداگانه، به مسایل مدرنیته به سینما و ایران پرداختهام و در اینجا مجالی برای بحث و بررسی و تحلیل کندی بازتاب بحران در سینمای مستند ایران نیست.
بدیهی است که در قلمرو سینمای مستند و بازتاب بحرانهای شهر تهران در سینمای مستند هم تجربه خاص ما و نحوه گذار ما از جهان سنتی، استبدادی به تجربه مدرنیته، آزادی مؤثر است. ما در میدان و کانون چالش هستیم و در همه صد سال اخیر، نحوه ورود سینمای مستند، نخستین فیلم مستندی که خارجیان ـ کوپرو سودیاک از بحرانهای ما به نمایش نهادند، و سرکوب سینمای مستند یا کم رونقی آن هماوا با فشار ممیزی دیکتاتوری و توسعه نیافتگی و تحول اساسی پس از انقلاب 57 و پیدایش تمایل مهارناپذیر برای بازتاب بحرانها به وسیله سینمای مستند، و موانع موجود و...، همه و همه بازتاب وضعیت بنیادین و بحرانهای زیر ساختی و ساختی مزمن جامعه ما از نظر اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، صنعتی بوده است.
با این توضیح حال مروری شتابزده از بازتاب بحرانهای نامبرده در بالا، در سینمای مستند و مستند دیجیتالیمان میکنم.
بازتاب بحرانهای شهر بزرگ تهران در دوران پهلوی در سینمای مستند ما، بسیار انگشت شمار است. کمبود وجود تصویر از بحرانهای شهر بزرگ تهران در دوران پهلوی، علل گوناگون دارد؛ نخست آنکه در دوران رضا شاه و بخشی از دوران محمد رضا شاه، تهران فاقد مختصات یک کلانشهر ـ ولو الگوی ایرانی آن ـ است. توسعه نیافتگی و دیکتاتوری و تسلط حکومت بر تصاویر مستند (که در بهترین حالت برای گزارش و ضبط خبری از اقدامات شاه به کار میآمد) یا کاربرد تصاویر مستند تحت ضرورتهای نهادهای حکومتی غرب، انگلیس و آمریکا موجب شده است که اولاً در جامعه عقب مانده ما سینمای مستند حضوری وارداتی، حکومتی، غیر گسترده، فاقد نهادهای خصوصی فعال داشته باشد. هنوز پیوندی با سطح توسعه و ضرورتهای آموزشی، پژوهشی، آگاهی بخشی، انتقادی جامعه مدرن نیافته و بسیار کمرنگ به حیات حاشیهایاش ادامه میدهد و دوم آنکه آثاری هم که تولید میشود، حق پرداختن به بحرانها را نداشته باشند.
تصاویر غیر مستقیمی که از بحرانهای این دوران باقی مانده، در پایتخت رخ میدهد، عمدتاً تصاویر اندک شمار بحرانهای ملی دوران جنگ جهانی اول و دوم است که عمدتاً معطوف به بحران سیاسی است و باز عمدتاً تصاویر آن به گروههای فیلمبرداری خارجی مربوط است و باز قسمت عمده آنها به بحران ملی شدن نفت و تصاویر دکتر مصدق مربوط است.
از جمله تصاویر این دوران از بحران، تصاویر دکتر کوشان از سفر دکتر مصدق به آمریکا، برای اثبات عدم صلاحیت شورای امنیت سازمان ملل جهت قضاوت درباره شکایت انگلیس، به دلیل خلع ید از صنعت نفت است که آن هم به بحرانهای ویژه یک کلانشهر ارتباط مستقیمی ندارد. برای این دوران نکته مزاجآمیزی وجود دارد. سینمای مستند ما چون نمیتوانست به آتش بحران واقعی بپردازد، میتوانست اطفای آتش چاههای نفت را در آثار مستندی ثبت کند.
به هر رو نخستین نشانههای ثبت انسان شناسانه بحران، با تلاشهای ابراهیم گلستان پیوند میخورد. او در سال 1340 «ما آدمیم و خراب آباد را ساخت و با نگاهی روشنفکرانه به فرایند از خود بیگانگی و هویت باختگی انسان زحمت کش در دستگاه صنعتی.
اما از اولین فیلمیهایی که مستقیماً به ثبت بحرانهای شهری پرداخت که گامهای آرام و آهستهای به طرف کلانشهر شدن بر میدارد، فیلم مستند سوداگران ابراهیم فروزش است. اهمیت این فیلم، نه تنها بسته به تصاویری است که از تباهی آدمهای بی پناه، حاشیه نشینان فقیر، قهوهخانههای کثیف، اعتیاد و خلافکاران گرد آمده در میدان سید اسماعیل تهران ضبط کرده و بحران اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی پایتخت را دو سال بعد از تاجگذاری شاه و افتخار به امپراطوری هخامنشی و تاریخ دو هزار و پانصد ساله فاش میسازد، بلکه چهرهای از بازار فقرا و محیط سنتی فقر و تعارض بافت قدیم در متن تغییر ساختار شهر به نمایش میگذارد.
این چهره با چهره فیلم هوشنگ شفتی که در سال 1346 در تهران چراغانی شده، طی جشنهای دو هزار و پانصد ساله ضبط کرده، فرق اساسی دارد. شفتی در همین دهه، «شبهای تهران» را تصویر کرد که من آن را ندیدهام؛ اما در سالهای 45 /44 کامران شیردل، فیلم مستند قلعه را ساخت (سال 59 باز سازی شد) که از زندگی زنان خود فروش در تهران نقاب بر میداشت. ظاهراً در آن سالها فحشاء در تهران وضع بحرانی نداشت؛ اما اگر مشکلات و درد رنج این زنان بر متن تحول آرام یک جامعه سنتی به جامعه مدرن و بحران کلی وضعیت زنان در جامعهای چون ایران واکاویی شود، آنگاه نگاهها به این فیلم توقیف شده، فرق خواهد کرد و شیردل را در نقش یک مستند ساز هوشمند و آگاه به بحرانهای کلانشهر، در حال تولد خواهیم یافت.
فیلم دیگر شیر دل درباره تهران «تهران پایتخت ایران» نیز بیانگر همین توجه است. به طور کلی میتوان گفت که فیلمهای مستند، به شدت کنترل شده و دولتی قبل از انقلاب درباره تهران اجازه نزدیک شدن به منظر انسان شناختی، انتقادی به بحران شهر بزرگ و پایتخت نمییافتند و در صورت تخطی از این قاعده توقیف میشدند. شاه نمیخواست چهره پایتخت چنان تصویر شود که شیردل در تهران پایتخت ایران (1347) تصویر میکرد و ما را از بیغولههای جنوب شهر، کودکان و زنان و مردان و جوانان و کارگران و بیکاران و ولگردان و خون فروشان شهر بزرگ و فرو پاشی زندگی شهر با خبر میکرد؛ البته بحران مشاغل در حال زوال هم بوسیله تقوایی در «آرایشگاه آفتاب» 1346 نشان داده شده بود. دهه پنجاه با سرازیر شدن پول نفت و توسعه ساخت و سازهای شهری و توسعه ناهنجار، انواع فیلمهای تبلیغی از تهران ساخته شد که گاه تصاویر متنوع بحران اجتماعی، شهر سازی و اقتصادی و مدیریتی در لا به لای تصاویر بی خطر آن قابل تماشا بود که تهران 51، تهران 54، تهران ـ تهران از این جملهاند؛ اما فیلم بهمن فرمان آرا «تهران کهنه و نو» که با راننده تاکسی، ما را در شهر میگرداند و... جنبه انسان شناختی چالش سنت و مدرنیت را مورد توجه قرار میدهد، فیلم مستند «ترافیک بهرام ری پور (51) با اشاره به بحران مهاجرت از روستا، و بحران فرهنگی تودههای غیر شهری و ناآشنایی با قواعد زندگی مدرن و عدم توافق با آن و به مشکل ترافیک بحران و آلودگی هوا اشاره میکند.
در کنار آثار آواز گرانه در خصوص تهران از کسانی چون خسرو سیستانی فیلم زن دیروز زن امروز راش را در سال 1356 ساخت که با سابقهای که تلویزیون ملی ایران در تولید آثار تبلیغی در خصوص پیشرفت تهران و زندگی در تهران و اقشار مختلف مثل زنان و جوانان امروزیاش داشت، حد و اندازه این آثار قابل حدس است. آثاری چون زن ـ مرد، تهران و جوانان ـ ساخته حسن تهرانی (1353) یا دوره گردها الهه سمیعی که در دهه پنجاه ساخته شد که البته بر زندگی مردم فقیر تمرکز کرده بود.
انقلاب عظیم سال 1357، بر همه سطوح زندگی ایرانی تأثیر گذاشت و شهر تهران را نیز به کلانشهری پر جمعیت تبدیل کرد.
نخستین تصاویر این دوره به بحران انقلابی و مبارزات و اعتصابات مردم مربوط است که به سقوط رژیم سلطنتی محمد رضا شاه ختم شد. متاسفانه بنا به دلایل متعدد تصاویر تهران سالهای 57 تا پایان دهه شصت گردآوری نشده است.
تصاویر انقلاب کامران شیردل، تازه در سال 1383 در برنامه مرور مستندهای تاریخ ایران چاپ شد و به صورت راش به نمایش درآمد. تلویزیون سالهای طولانی صرفاً تصاویر مستند محدود و معدودی را از انقلاب و بحرانهای انقلابی بعد از سال 57 به نمایش نهاده است. تصاویر حادثه دانشگاه (پرویز نبوی).
برای آزادی (حسین ترابی)، سقوط 57 (باربد ظاهری) انقلاب به روایت تصویر (حسن تهرانی)، تازه نفسها (کیانوش عیادی)لیلة القدر (محمد علی نجفی) محاکمه (آرش تهرانی) در جست جو امیر نادری (59) از فیلمهای سال 58 است که میراث لاغری برای حرکتی عظیم در تهران (و البته سراسر ایران) محسوب میشود.
وقتی ما به دسته بندی آثار مستند پس از انقلاب میپردازیم، متوجه میشویم که به گونهای با بحرانهای تهران پیوند خوردهاند؛ به واقعیتی تلخ پی میبریم که همان افق کوتاه مستند سازان و عدم احاطه بر گفتمان بحران کلانشهر و پرداختن به سر دستیترین و بدیهیترین وجوه بحران، با نگرش ژورنالیستی یا رایجترین گفتمانهای موجود از بحران کلانشهر بوده است.
آشکار است که این امر با توسعه نیافتگی و واقعیت و حد و اندازه توسعه مدرن شهر و نهادهای حکومتی و خصوصی و احساس و آگاهی بر ضرورت ثبت مستند سینماهای بحران و تحولات دوران گذار و نیز عدم پاسخ به ابتداییترین مشکلات شهر نیز هدایت رسمی و ممیزی و بحرانهای سینمای مستند بستگی دارد که گفت و گو درباره آنها مجالی دیگر نیاز دارد.
اما بحرانهایی که در این سالها مورد توجه قرار گرفت، بدین قرار است: دهه 60 بحران جنگ و بازتاب آن در تهران، (در جست و جوی مفقودین جنگ (شاملی ـ 68) زندگی پشت جبهه جنگ زدگان دهه 60. بحران اقتصادی، کوره پزخانه 60 (مقدسیان ـ اصلانی)، شرح استثمار کودکان، کودک و استثمار 61( اصلانی) حلبی آباد در انتظار تا بینهایت 63 (محمود حسینی)، زندگی رقت بار مردم حلبی آباد تهران و بحران حاشیه نشینی و گتوی فقرا، خشت 62 (سعید نادری)، زندگی کودکان کوره پزخانهها.
بحران مهاجرت و مسکن
مهاجران و بحران مسکن (محمد تهامی نژاد) (61) که بحران رشد مهاجرت در کلانشهر، محدودیت امکانات برای جذب و تأمین کار، بحران بیکاری و بحران مسکن در کلانشهر میپردازد.
البته بحران مهاجرت پیش از انقلاب هم به وسیله کسانی چون کیومرث درم بخش (مهاجرت 54) مورد توجه قرار گرفته بود. فیلم درباره بحران مسکن (اجاره نشینی) ابراهیم مختاری (کیوان کیانی در سال 67 ساخته شد و به نمایش در نیامد. راشهای رخشان بنی اعتماد درباره خاک سفید که بعدها پیروز کلانتری آنها را تدوین کرد و تمرکز رخشان بنی اعتماد که بحران مهاجرت دائمی به تهران را دلیل عدم امکانات درمانی و آموزشی و غیره میداند، از جمله مستندهای ما درباره بحران مهاجرت و جمعیت تهران هستند.
اما در همین سالها، تصاویر مستند عمیقتری هم در خصوص انواع بحرانهای تهران تا پایان دهه شصت ساخته شده است که با نگاه و افق تازهتری به بحرانهای کلانشهر نگریست؛ از جمله قضیه شکل اول ـ شکل دوم کیا رستمی، همشهری و اولیهای اوست که به سه موضوع بحران آلود، تشتت گروههای سیاسی اول انقلاب در تهران و درکشان از آزادی، رابطه قانون پذیری شهروندان و زندگی شهری، بحران ترافیک و رانندگان شخصی که با بهانههای مختلف بدون مجوز میخواهند وارد محدوده ممنوعه بشوند و بحران آموزشی میپردازد و در کنه تربیت کودک در خانه و تداوم بحرانهای فردی در محیط اجتماعی که کودک رسماً وارد میشود میپردازد.
در دهه هفتاد ما با تکانهای تازهای رو برو هستیم و سینمای مستند بر وجود تازهای از بحرانها، با نگاه انسان شناسانه تمرکز میکند. در لا به لای فیلم در جست و جوی تعادل حسین محجوب، تصاویری از عوامل بحرانزا و عدم تعادل در زندگی کلانشهر تهران، ماشین، آلودگی، عدم تعادل عاطفی ثبت شده است (72 ـ 71). اصغر یوسفی نژاد در چین چیلا به آلودگی صوتی و عدم رعایت مقررات بهداشتی در فضای صنعتی میپردازد. علی معلم نیز به مرور ناهنجاریهای بحران زده معماری کلانشهر و شهر سازی بی قاعده و ساختمانهای بی تناسب میپردازد (69).
بحران اعیاد جوانان زمینهای است که آثار مستند گزارشی فراوانی در تلویزیون درباره آن به نمایش در آمد. البته پیش از انقلاب، محمد بزرگ نیا نگاهی به درون اعتیاد (1355) را ساخت و در سال 1365 کاظمی و علی اشرف جابری گرفتاران را ساختند. اما از آثار مشهور در این زمینه زیر پوست شهر بنی اعتماد است که جنبه آموزشی دارد. فیلم فراوانی وجود دارد که اعتیاد و تکدی گری در تهران را وارسی میکند. البته پدیده گدایی که شکل بحرانی و آشکار آن با فرو افتادن اقشار حاشیهای به ورطه بیکاری در تهران رواج یافت و بوسیله باندها سازماندهی میشده، و چهرههای پنهانتر و نا شناختهتری دارد که تاکنون کسی به آن توجه نکرده و تصویر مستندی از این اشکال شخصی ضبط نشده است.
بی تردید دهه هفتاد و هشتاد، دوران شکوفایی بیشتر انواع فیلم مستند؛ از جمله آثار مستند درباره بحرانهای کلانشهر و نیز توسعه استراتژیک نگاه و دریافت از مسئله است که پس از یک دوره انباشت کمی نسبی، امید عمق یابی و ژرف نگری را فراهم میآورد. انواع بحرانهایی که در قسمت اول مقاله در خصوص آنها صحبت کردم، اندک اندک در سالهای اخیر، بر زمینه سینمای مستند، تصاویر آغازین خود را مییابد. ابعاد درونیتر نگاه به بحران، به ویژه با توسعه کاربرد سینمای مستند دیجیتالی، تحرک آن در سطح شهر وسعت میگیرد.
هر چند عشق شب در سال 67 ساخته شد، اما در پرداخت به بحران آموزشی در تهران، گامها جلوتر از سطح سینمای مستند آن دهه قرار دارد.
«این فیلمها رو به کسی نشون میدین» محصول سال 1373 و تدوین بعدی و کار مشترک بنی اعتماد، کلانتری و مشیری است و بحران تأثر آور زندگی حاشیه نشینی و مطرودیت فقرا در کلانشهر میپردازد.
سلام سینما یکی از جذابترین آثار محسن مخلباف و پر تماشاگرترین مستند سینمای ایران است که به بحران جوانان ایران توجه میکند و در عشق آنان به سینما نوعی خود باختگی میبیند.
تنها در تهران، اثر پیروز کلانتری، نگاهی درونیتر به بحرانهای پوشیده کلانشهر دارد و به حس تنهایی در شهر مدرن میپردازد. تصویر مردم بی مهار در تهران ساعت 25، اگر چه نگاهی بحران نگر به تماشاگران فوتبال ندارد؛ اما از جمله آثاری است که تلویحاً به بحران فوتبال در ایران میپردازد. دهها هزار دختر و زنی که حق تماشای فوتبال را ندارند، در جشن پیروزی تیم ملی ایران بر تیم استرالیا و رفتن به جام جهانی همراه مردان شرکت میجویند (78).
مستند (مهین) از بحرانهای روانی حمله هوایی صدام به شهر تهران در قالب زندگی و گذران میهن که در جریان حملات دچار بیماری حاد شد، با ما حرف میزند (1378).
بحران بیکاری در تهران در «جویندگان کار در اونها» (محسن عبدالوهاب ـ 79) به نمایش در میآید و انبوه جوانانی که خواهان اعزام به ژاپن برای کار هستند.
اینجا تهران است، علی رضا امینی یک مستند دیجیتالی است که به بزه در تهران، با نگاهی جست و جو گری میپردازد.
بگذار تا همیشه ظاهراً داستان زن عاشق سرخ پوش میدان فردوسی است؛ اما میتواند گم شدن عشق در کلانشهر را تداعی کند. از آثار درخشان کیا رستمی کلوز آپ و نمای نزدیک به نظر من اثری مستند از بحران جا به جایی و بحران هویت در کلانشهر است.
دوزخ اما سرد و داغ دلالان کار خیران جست و جوهایی در پارکها و گره گامهای کلانشهر است که انباشته از اعتنا و فحشاء و سوء استفاده جنسی از کودکان خیابانی و اعتیاد و قمار و خودکشی است. این یک سونی است، به بحران زندگی مشقت بار کارگران در یک اتاقک زیر سایه سرمایه کلان تابلوی تبلیغاتی سونی میپردازد. داشتن و نداشتن کریمی در محیط یک کلانشهر، به مشکل بچه داشتن و بچه نداشتن میپردازد.
زندگی همین است، بحران زندگی دانشجویی در تهران را تصویر میکند.
«ماندن» مانی حقیقی بحران ماندن در کلانشهر تهران و زندگی مشکل زیر موشک باران تهران به وسیله عراق را ثبت کرده است.
یک مساوی پنج، به بحران مزاحمت برای زنان، بوسیله اتومبیلهای عبوری میپردازد.
«بهش نگاه کن» اگر چه درباره بحران فرهنگ و مرگ هنر در کلانشهر تهران هست؛ اما تصویری از مشتقات کار هنری را باز میگوید.
روزگار ما رخشان بنی اعتماد به بحران دموکراسی و چالش مدرنیت با سنت در جریان دوم خرداد توجه دارد. فیلمهای مستند حول مسئله زنان در ایران در سالهای اخیر فزونی گرفته است.
از جمله این چالشها در مستندهای فقط یک زن میترا فراهانی و... و زنانی که به قتل همسرانشان دست زدهاند (مهوش شیخ الاسلامی) و فیلم زنانه مهناز افضلی و آرزو نامزد ریاست جمهوری و طلاق به سبک ایرانی و مریم. ناهید رضایی ضبط شده است.
ما دوران تلخ ـ خواب ابریشم، تهران من، ایدز تهران 83، بغض، آلودگی تهران 73، و.... فیلمهایی است که سیمای بحرانی کلانشهر را باز میتابانند.
صحنه خارجی بحرانهای کلانشهر و فضای مجازی را مورد توجه قرار داده و فیلم نو آورانهای است. آثار در حال ساختن مستند «بیجه» «پیاده روها»، «زلزله تهران» و... وجوه دیگری از زندگی تهران امروز را به تصویر میکشند. آنچه تاکنون بسیار کمیاب بوده، تصویر مستند با عمقی انسان شناسانه و شهر شناختی معاصر در سینمای مستند ماست که جوانههای تولید این آثار بتازگی میدمد.
منبع : پایگاه حوزه