گاهی به نظر میرسد اخلاق شهروندی وجود ندارد. شاید هم بهتر باشد بگوییم اخلاق ما شهروندانه نیست؛ یعنی نمیتوانیم بپذیریم چهاردیواری، زمانی اختیاری است که دیوار به چهاردیواری دیگر نداشته باشد. فقط شنیدهایم «چهاردیواری، اختیاری» حال آنکه وقتی آدمها میآیند و چهاردیواری خود را کنار هم بنا میکنند. به ازای منافعی که از این همنشینی نصیب آنها میشود، لزوماً باید هزینهای بپردازند؛ هزینهای از جنس همه چیز را برای خود خواستن و آزادی نام نهادن. یعنی دیگر نمیتوانند در خانه خود هر کار میخواهند انجام دهند، «دام» داشته باشند و صدای «دام درام دیدام» پخش آنها به آسمان برود و هر بوی نامطبوعی به راه بیندازند و... بگویند آزادی و چهاردیواری اختیاری است. اگر کسی میخواهد هر کاری را دلبخواهی انجام دهد، باید بهتنهایی در بیابان خانهای بسازد که تا فرسنگها، دیواری کنار دیوار خانهاش قد نکشد، آنوقت میتواند اختیار چهاردیواری خود را دربست در اختیار داشته باشد. تازه آنجا هم حق ندارد محیط زیست را آلوده کند پس باید نگاه خود را عوض کند. این نگاه خودبین و خودنگر را که هیچ چیز و هیچکس را نمیبیند... حالا تصور کنید دیگران هم همین نگاه را داشته باشند و همین اخلاق و روش را آیا اصلاً شهری شکل میگیرد که ما شهروندش باشیم، آیا شهر شکلیافته و صاحب تمدن و هویت، با این رویکرد درهم نمیریزد؛ حالا از این منظر به آنچه اطرافمان میگذرد نگاه کنیم و همسایه خود را براساس معیار رعایت حقوق شهروندی بسنجیم، به او چه نمرهای میدهیم نمره خود ما چند میشود، در عیار نقد منصفانه راستی وقتی از بوق زدن ممتد یک راننده در خیابان و صدای ضبط در خانه بغلی عاصی میشویم، خود در پی مقابله بهمثل برنمیآییم یا در عالم بیخبری یا غفلت خود همان کار را که از دیگران زشت میپنداریم، مرتکب نمیشدیم باز اجازه بدهید سری به خیابانها بزنیم، آنجا که گاه یک مغازه 4×3 میشود کارگاه تعمیر خودرو! خوب طبیعی است که در این مغازه، جز ابزار کار جا نمیگیرد و باید کار تعمیر خودروها را به خیابان کشاند و «معبر عام» را به «تعمیرگاه خاص» تبدیل کرد و حقوق شهروندان را زیر لاستیک خودروها گذاشت نمایشگاه اتومبیل هم یک دفتر است و «نمایشگاه» در حقیقت همان خیابان است و عرصه عمومی! آژانسهای تاکسیتلفنی هم از همین قبیل ماجراها دارند با حق مالکیت در خیابان که به دیگران اجازه پارک نمیدهند و... حالا به ساختوسازها توجه کنید. چقدر حق همسایه رعایت میشود هم در بلندمرتبهسازی و گرفتن فضای تنفس و نور خانه همسایه هم در مزاحمتهای جورواجور دیگر، آیا باز هم معتقدیم، اخلاق شهروندی را رعایت میکنیم. حالا این آموزه دینی را از کلام معصوم معیار سنجش اعمال خود قرار دهیم که میفرماید «آنچه برای خود نمیپسندی برای دیگران هم مپسند» و باز ببینیم که اگر آنچه برای خود نمیپسندیم و آن را در حق همسایه و همشهری خود هم روا نداریم سپس ببینیم، شهر چقدر زیبا میشود! پس هی به دستگاههای قانونی پلیس و قاضی و... دخیل نبندیم، خود نگهبان قانون و قاضی رفتار خود باشیم. ما معتقدیم پلیس و قاضی و قانون در بهترین شکل، نقش زنجیر و حایل را دارند که حداکثر تا جایی که وجود دارد میتواند ما را هم از رفتن به مسیر مخالف بازدارند، اما پایان زنجیر و حایل، پایان رعایت قانون هم خواهد بود، اما اگر اخلاق حاکمیت داشته باشد، همه طول جاده را با رعایت قانون طی خواهیم کرد. چنانکه در عبور از خیابان شاهدیم که خط ما را از عبور باز نمیدارد، بلوک میگذارند، بلوک هم چاره کار نمیشود، زنجیر و نرده میگذارند و... اما ما نردهها را میشکنیم، بلوکهها را جابهجا میکنیم، زنجیر را هم رد میکنیم و... اینها هر کدام یک بازنگهدارنده قانون است که نادیده گرفته میشود اما فقط اخلاقگرایان هستند که قانون را رعایت میکنند.
منبع : تحلیل روز