پیاده در خیابانی در حال عبور بودم که به مورد جالبی برخورد کردم و از قضا چون دوربین عکسبرداری همراهم بود، توانستم چند عکس از آن تهیه کنم. آنچه که در ابتدا توجه من را به خود جلب کرد و کنجکاویم را برای گرفتن عکسی نه چندان جدی و قدری خنده دار برانگیخت، اتومبیلی بود که به درختی قفل و زنجیر شده بود هر چند به دنبال آن، دو فکر دیگر از ذهنم گذشتند که چون این دو قدری جدی تر بودند، آن لبخند شیرین اولیه به تلخی گرایید.
پس از چند لحظه، یاد حقوقی افتادم که به عنوان یک عابر پیاده داشتم و توسط شهروند محترمی به راحتی از من سلب شده بود و آن چیزی نبود جز حق عبور از پیاده رو بدون حضور وسایل نقلیه موتوری(پارک شده یا در حال گذر) در آن.
نکته ای که، اما، حداقل برای من از هر دو اینها جالب تر و صد البته دردناک تر به نظر رسید، این است که اگر قفل و زنجیری در کار نبود و این خودرو هم همچون صدها و بلکه هزاران خودرو و موتور سیکلت دیگر که هر روز در پیاده روهای شهرمان جولان می دهند، فقط در پیاده رو بود و به درخت بسته نشده بود، بدون توجه به آن، یا راهی از کنارش در پیاده رو برای گذر پیدا می کردم یا به حریم سواره رو می رفتم و با به خطر انداختن جان خودم و ایجاد مزاحمت برای خودروهای عبوری، به مسیر خود ادامه می دادم. بدون آن که هرگز ذره ای به آن فکر کنم، بدون این که رفتار راننده ای که خودرواش را در پیاده رو پارک کرده و بدون این که رفتار من که به حریم سواره رو تجاوز کرده بودم، از نظر خودمان و دیگران، عجیب و غیرعادی به نظر رسد و بدون این که احدی به رفتار ما اعتراض کند.
به راستی فرهنگ ترافیکی ما را چه شده است؟ و نکند که در دیگر کارها و رفتارهایمان هم همچون فرهنگ ترافیکی مان رفتار کنیم و اصلاً متوجه نیستیم؟ کاش می شد از آنها هم به همین راحتی عکس گرفت.
شهاب داودی
منبع
پس از چند لحظه، یاد حقوقی افتادم که به عنوان یک عابر پیاده داشتم و توسط شهروند محترمی به راحتی از من سلب شده بود و آن چیزی نبود جز حق عبور از پیاده رو بدون حضور وسایل نقلیه موتوری(پارک شده یا در حال گذر) در آن.
نکته ای که، اما، حداقل برای من از هر دو اینها جالب تر و صد البته دردناک تر به نظر رسید، این است که اگر قفل و زنجیری در کار نبود و این خودرو هم همچون صدها و بلکه هزاران خودرو و موتور سیکلت دیگر که هر روز در پیاده روهای شهرمان جولان می دهند، فقط در پیاده رو بود و به درخت بسته نشده بود، بدون توجه به آن، یا راهی از کنارش در پیاده رو برای گذر پیدا می کردم یا به حریم سواره رو می رفتم و با به خطر انداختن جان خودم و ایجاد مزاحمت برای خودروهای عبوری، به مسیر خود ادامه می دادم. بدون آن که هرگز ذره ای به آن فکر کنم، بدون این که رفتار راننده ای که خودرواش را در پیاده رو پارک کرده و بدون این که رفتار من که به حریم سواره رو تجاوز کرده بودم، از نظر خودمان و دیگران، عجیب و غیرعادی به نظر رسد و بدون این که احدی به رفتار ما اعتراض کند.
به راستی فرهنگ ترافیکی ما را چه شده است؟ و نکند که در دیگر کارها و رفتارهایمان هم همچون فرهنگ ترافیکی مان رفتار کنیم و اصلاً متوجه نیستیم؟ کاش می شد از آنها هم به همین راحتی عکس گرفت.
شهاب داودی
منبع
نویسنده » حدیث » ساعت 11:46 صبح روز چهارشنبه 87 آبان 22