خوش به حال سهراب که ذهنی آرام و خیالی وسیع داشت ، آنچنان که هر گاه اوضاع را مناسب نمی دید قایقی می ساخت و خود را دور می کرد ، خوش به حالش که در ذهن او آب روشنی جای داشت ، خوش به حالش حوض نقاشی اش تنها ماهی نداشت ، خوش به حالش که در زمان او فقط آب را گل می کردند ، خوش به حال او که در دهه های نخستین صنعتی شدن بود ، اگر سرطان نمی گرفت بی شک زندگی شهری امروز او را دق مرگ می کرد ، .
شهر سالم ، یعنی شهری که ذهن مردم آن سالم است ، اگر شهری را دیدیم که مردمان آن شاد و بانشاط اند بدانیم که آن شهر سالم است ، شعار نیست ، چون جسم و روح ما در تعامل با رویدادهای شهری است و بی شک هرگونه ناسامانی آن ، روح ما را نیز خدشه دار می کند ، فضای شهر مهمترین تاثیر را در این آرامش روانی دارد مثال می زنم : چرا بوق ماشین ها باید اینقدر ممتد باشد ، بهتر نیست از صدای پرنده و آبشار استفاده شود ، جدی نگیرید فقط یک مثال بود ، اگر اینگونه می شد مطمئنا آمار مرگ و میر دو برابر می شد ، چون مردم به جای فرار ، سکون را ترجیح می دادند ، از شهرداری هم انتظار داریم راه حلهای بی ربط را ارائه ندهد؛ چون گاهی وقت ها مشکل زا هستند