بارها از رسانه ها شنیده ایم و یا خوانده ایم که گفته شده فلان نوع میوه و یا ماده غذایی را اگر مصرف کنیم در پیشگیری از فلان بیماری و یا فلان نوع سرطان موثر است. این یک دیدگاه پزشکی است. اما اگر تاملی کنیم، متوجه می شویم که اگر بیانمان به صورت دیگری باشد، بهتر است. به این صورت که مصرف نکردن فلان نوع ماده غذایی باعث اختلال در بدن شده که گمان است به فلان نوع بیماری منجر شود. یعنی در اختلالات به دنبال کبود ها نگردیم. اینکه چه کمبودی علل بروز نارسایی ما می شود و این نارسایی ها باعث ظهور و بروز عوارضی در جسم و روح می شود. و بهترین راهکار نیز رفع کمبود هاست.
در مسائل روح و روان انسان نیز قضیه به همین منوال است. هر ناکامی باعث اختلال در رفتار انسان می شود. و ترکیبی از ناکامی ها، تعداد و شدت آن ها نیز نارسایی هایی پیچیده و رفتارهایی خطرساز را منجر می شود مثل خودکشی، که به طور مثال درباره علل آن گفته می شود که شدت ناکامی در هر نیاز و نه تعداد نیازهای ناکام باعث بروز خودکشی می شود.
اما بعضی از کمبودهای روحی باعث بروز رفتارهای خطر ساز بین فرد و اجتماع می شود. و فرد جدای از اینکه به خود صدمه می زند به دیگران و جامعه زندگی خود هم طلمه می زند.
مثلا در مورد تخریب گران اموال عمومی گفته می شود که 60 درضد پرخاشگر، 38 درصد اضطراب و 36 درصد افسردگی دارند. عده ای دیگر هم معتقدند که عدم وجود راهی مناسب برای تخلیه انرژی جوانان به این رفتار ها منجر می شود. بیگانگی از خود، عدم داشتن شان اجتماعی مناسب، احساس طرد شدن، شدت گرفتن روحیه انتقام جویی و بی هویتی می تواند علل چنین رفتارهایی باشد.
در فضایل اخلاقی عدالت به جمیع فضایل گفته می شود نه فضیلتی علاوه بر سایر فضایل. یعنی کسی را عادل می دانیم که تمام فضایل اخلاقی را داشته باشد. اعتدال در ارضای غرائض، اعتدال در رفتار و گفتار است، که انسان را شخصی عفیف و حکیم می سازد. بعضا افراط و تفریط باعث بر هم خوردن تعادل و بروز اختلالات شده و پیامد آن نیز رفتار های خطر ساز اجتماعی و فردی است. که یا به خود صدمه می زند ( مازوخیسمی ) و یا به دیگران ( سادسیمی ).
مثلا خشم یک رفتار طبیعی و خطرناک انسان است. غم و اندوه و هیجانات نیز همین طور. اما باید گفت در این رفتارها انسان نباید به خود و دیگران صدمه بزند والا یک فرد نابه هنجار می شود. رفتارهایی مثل تخریب اموال عمومی را باید ناشی از مشکلات شخصی و اختلالات ناکامی بدانیم. که قطعا آموزه های دینی در کاهش آن ها موثر است. آموزه های دینی روحیه قناعت گری، آرامش روحیه، احترام به عدالت اجتماعی را در انسان به وجود می آورد که مانع از چنین رفتارهایی می شود. چون ایمان تنها لفظ و حرف زبان نیست بلکه معرفت شناسایی خدا به قلب و بطن ذات است. و ایمان اینچنین باعث عدالت و تقوی می شود.
دانش حق را هر که داشته باشد، می داند که بنی آدم اعضای یکدیگرند که حتی نبات و حیوان نیز جلوه ای از وجود خدایند که در قالب نعمت برای کمال انسان آفریده شده اند.
این نگاره کوتاه را با حدیثی از مولی الموحدین امام علی (ع) به پایان می بریم:
«ثلاث من کن فیه فقد اکمل الایمان، العدل فی الغضب و الرضا و الاقتصاد فی الفقر و الغنی و اعتدال الخوف و رجا»
یعنی سه وصف در انسان باعث کمال می شود:
1- خشنودی و غضب او با دوست و دشمن از اعتدال خارج نشود.
2- در حال، غنی و فقیر بودن معتدل باشد. نه فقرا او را به لئانت و دنائت بکشاند و نه ثروت به عیاشی و اسراف.
3- با خدا خوف و امیدش برابر باشد. که اگر خوف کمتر از امید باشد به عصیان و اگر بیشتر باشد به ناامیدی از رحمت می انجامد.
گفتم الهی در غزل مدحی ز سلطان ازل کان شه به چشم مرهمت نوازد و بخشد سله
منبع : شهر بهشت
نویسنده » حدیث » ساعت 5:16 عصر روز شنبه 87 بهمن 26
به گفتهی دانشمندان با گسترش و توسعه نخستین گروهها و اجتماعات انسانی اولین بار نیاز به وجود چیزی به نام قانون، احساس شد و سپس آنان برای جلوگیری از هرج و مرج و بینظمی، تعدی و تجاوز، بر سر نخستین دستورالعملهای اجتماعی باهم توافق و قرارداد کردند و برای حفظ انسجام، و ترقی گروه و جامعهیشان مقرراتی را وضع، تصویب و امضا کردند که در سایه آن حداقل حقوق اعضای گروه تأمین و تأدیه میشد. به مرور زمان و با گسترش پیشرفت و رشد تفکر و اندیشه نخستین دولتها در اولین شهرها به معنای مدرن (مکانی که تعداد قابل توجهی جمعیت و برخوردار از سیستم مشخص حکومت داری و...) شکل گرفت و همزمان با آنها قوانین و مقررات مقتضی نیز پا به عرصه وجود گذاشت.
ادامه مطلب...
نویسنده » حدیث » ساعت 3:47 عصر روز دوشنبه 87 آذر 25
نگاه متفاوت آدمها به یک موضوع، میتواند در نوع خودش جالب باشد. به همین خاطر است که جامعه، دچار تضاد، درگیری و اختلاف میشود. این بار، آرمانشهر را دستمایه قرار دادیم و به سراغ آدمهای متفاوت رفتیم تا ببینیم آرمانشهر را چگونه میبینند. آرمانشهر، شهر ایدهآلی است که هر کس در جستجوی آن است.
برای یک تنبل، آرمانشهر، جایی است که همه چیز برایش مهیا باشد. درخت سیب، شاخههایش را به او نزدیک کند و سیب را به او بدهد. لیوان آب، دست و پا در بیاورد و آب را در گلویش بریزد.
برای یک انسان مستبد، آرمانشهر، شهری است تابع او؛ شهری که همه چیز و همه کس، گوش به فرمان او باشند و... .
بهتر است که از زبان خودشان آرمانشهر را ببینیم. به راستی! آرمانشهر، چه جور جایی است؟
@
ببخشید، من فکر میکنم آرمانشهر، خلاصه شده این جمله است: آدمها را مناسب آن جا نگاه کردن. آرمانشهر، جایی است که همه چیز سر جای خودش است. مثلاً آن ساعتی که در دست شما آقای خبرنگار است، اصلاً مناسب شما نیست. آن ساعت، به دست من بیشتر میخورَد. یا مثلاً آن ماشینی که کنار خیابان پارک است، اصلاً باید مال من باشد. الآن، هیچ چیزْ مناسب حال من نیست. در آرمانشهر، من یک ویلا کنار ساحل دارم و کلّی برو و بیا. اصلاً آن جا خبرنگارهایش هم به من میایند. مثل تو نیستند که
عابری خودخواه
@
یک شهر که به بزرگی و کوچکیاش کار نداریم، به زشتی و زیباییاش هم کار نداریم، در این شهر، همه درها بازند یا حداقل هر خانهای یک کلید طلایی دارد که در اختیار من است. آرمانشهر من این طوری است. در این شهر، دیگر از اسم خودم (یعنی دزد) نفرت ندارم و به آن اسم، افتخار میکنم. در این شهر، پلیس با من کاری ندارد و مجبور نیست که برای گرفتن من بدود و در حالی که یک دستش روی کلاه و دست دیگرش روی کُلتش است، برای دستگیریام به هنّ و من بیفتد.
در شهر فعلی که آرمانشهر من نیست، من همه را میشناسم. از خانهها هم اطلاعات به درد بخوری دارم؛ امّا کسی در این شهر، مرا نمیشناسد. فقط وقتی که دست گل به آب بدهم یا به اصطلاح «سه» کنم، داد مردم به هوا میرود که: «ای دزد! ای دزد!». این درحالی است که آرمانشهر من از این چیزها دور است. در آرمانشهر (یعنی جایی که دوست دارم در آن زندگی کنم)، همه مردم، مرا میشناسند. همیشه، مردم به من لطف دارند و کمتر از گُل به من نمیگویند. نامم را با یک پیشوند یا پسوند خوب تزیین میکنند. مثلاً آقای قصّاب میگوید: «دزد جان! یک راسته درست و درمون انداختم کنار سطل آشغال. اگه خوشت آمد، من چشمم را میبندم تا تو بدون خجالت، آن را برداری و ببری». یا طلافروش شهر، این طوری، زمینه را برای کار من آماده میکند و میگوید: «آقا دزد! چند وقتی است دوربین مداربستهام خراب شده، رمز گاوصندوقم هم یادم رفته. وای یک سرویس گرانقیمت توی ویترین است. اگر وقت کردی، یک سری به این جا بزن».
در آرمانشهر من، همه چیزْ زیباست. اصلاً قفل و کلید، معنا ندارد. شب و روز، بیمعناست. طرف اگر میخواهد به مسافرت یک ماهه هم برود، درِ خانهاش را باز میگذارد و میرود. در آن شهر، حتّی روزها هم میتوانم به کار خودم مشغول باشم. بابا خسته شدم از بس شبها بیدار ماندم و عین سگ، پاییدم تا ببینم کی میخوابد. با خیال راحت روزها کار میکنم و شبها میخوابم.
آقا دزد
ادامه مطلب...
نویسنده » حدیث » ساعت 2:54 عصر روز دوشنبه 87 آذر 25
احساس تعلق به شهر و مکان سکونت یکی از ویژگیهای بارز برنامه ریزی و طراحی شهری مناسب است. هرچه بیشتر شهروندان محل زندگی خود را از آن خود دانسته و با آن همذات پنداری کنند، بدیهی است که در حفظ و نگهداری و ارتقاء کیفیت آن مشارکت بیشتری داشته و از این رو هزینه های مادی و معنوی مرتبط دولت های محلی را کاهش خواهند داد.
اما براستی شهروندان ایرانی بویژه در کلانشهرها تا چه حد نسبت به محله و شهر خود تعلق خاطر دارند؟ گرچه آماری دقیق و رسمی از این موضوع در دست نیست اما با نگاهی کلی به مجموعه ای از رفتارها و کنش های شهروندی پاسخ کاملا روشن خواهد بود؛ حجم عظیم مسافرتها و خروج از کلانشهرها در تعطیلات کوتاه چند روزه رسمی و غیررسمی، درصد بالای جابجایی ساکنان محلات مختلف، عدم آشنایی و مراودات اجتماعی عموم همسایگان با یکدیگر و... همگی نشانه هایی هستند که از شهروندگریزی نظام شهرسازی در کشور ما حکایت دارند که البته واجد دلایل گوناگون کالبدی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... می باشد.
با گسترده شدن دامنه معضلات بخش مسکن در کشورمان در چند سال اخیر، طرحی با نام "مسکن مهر" بعنوان راهکار اصلی مقابله با افزایش سرسام آور قیمت ها و خانه دار شدن اقشار ضعیف از سوی دولت ارائه گردیده که اکنون در مراحل ابتدایی اجرایی خود قرار دارد. اساس این طرح بر واگذاری زمین های ارزان قیمت که عموما در نواحی حومه شهرهای بزرگ قرار دارند به تعاونی های مسکن استوار بوده و چنین استدلال شده که با حذف هزینه زمین، کاهش عمده ای در قیمت تمام شده واحدهای مسکونی انجام خواهد پذیرفت.
از سویی دیگر، در روزهای گذشته کاهش قیمت مسکن در شهرها (که البته با آماری اغراق آمیز نیز بیان گردیده) با تبلیغات گسترده به سیاستهای دولت بویژه طرح مسکن مهر نسبت داده شده است. امری که در واقع، بیشتر ناشی از رکود بخش مسکن بدلیل کاهش نقدینگی و قدرت خرید مردم و اوضاع نامناسب اقتصادی کشور بوده است.
اما نکته اساسی در اینجاست که از بعد مسائل شهرسازی، توسعه شهری در مناطق حومه ای شهرهای بزرگ –که بدلیل قیمت پایین زمین یا تملک دولتی اراضی عمدتا محل تمرکز طرح های مسکن مهر هستند- سیاستی کاملا منسوخ و شکست خورده در سطح جهان است. چراکه توسعه حومه ای گسترش افقی شهرها را سبب می گردد که به تبع خود افزایش هزینه های جابجایی، مصرف انرژی، آلودگی هوا و مسائل زیست محیطی و... را به دنبال خواهد داشت.
امروزه و در شهرسازی نوین بیش از پیش بر شهرهای فشرده بجای پراکنده درجهت توسعه پایدار شهری تاکید گردیده و حتی پیش بینی می گردد که در کشوری همچون آمریکا که سابقه ای طولانی در ایجاد مناطق حومه نشین اطراف شهرها داشته با آشکار شدن هزینه های منفی این امر تا یک دهه آینده عمده شهرنشینان از منازل حومه ای به آپارتمانهای درون شهری میان مرتبه نقل مکان خواهند کرد.
از این رو، به نظر می رسد که طرح "مسکن مهر" گرچه ممکن است در کوتاه مدت و از بعد تبلیغی در کاهش فشارها و انتقادات به دولت در بخش مسکن نقش داشته باشد اما در درازمدت، تبعات منفی بسیار زیادی بویژه با توجه به ضعف زیرساخت های حمل و نقل، اشتغال، امنیت اجتماعی و... به همراه خواهد داشت و حجم گسترده ای از مناطق خوابگاهی، محلات بی هویت و توسعه های ناموزون را در اطراف شهرهای بزرگ کشور بر جای خواهد گذاشت.
منبع : وبلاگ طرح و شهر
نویسنده » حدیث » ساعت 1:48 عصر روز دوشنبه 87 آذر 18
وضعیت موجود در مناطق شهری در کشورهای آسیایی همیشه به آن خوبی که خیلی از مردم فکر میکنند نیست این امر مخصوصا در مورد اقشار فقیرتر صدق می نماید.اکثر در مردم ما هنوز در مناطق روستایی زندگی می کنند
چون مردم از مناطق روستایی به این شهرها می آیند آنها را با مسئله جمعیت بیش از اندازه مواجه می سازند. شرایط زندگی در این شهرها برای کسانی که به آنجا می آیند دشوارتر می گردد. یافتن شغل مناسب در این شهرها مشکل می شود و مردم مجبورند هر کاری که به دستشان می رسد انجام دهند چنین کارهایی معمولا مزد کمی دارند . بسیاری به کارهای موقت مشغولند و درآمد ثابتی ندارند .
بعضی حتی مدت زیادی بیکار می مانند و زندگی خود را از طریق جلب شفقت دیگران می گذرانند . برای افراد بیکار زندگی در شهر مشکل تر از روستا است .
علاوه بر مسئله شغل یافتن سرپناه برای افراد کم درآمد در مناطق شهری مشکلی جدی است. فقرا مجبورند در حلبی آبادهایی
زندگی کنند که در محله های کثیف و پست شهر قرار دارد. این محله ها از نظر جغرافیایی پست تر از مناطق دیگر بوده ، عموما در معرض سیلاب اند یا محل عبور خطوط راه آهن و کانالهای فاضلاب و یا نزدیک محل تخلیه زباله می باشند . این خانه ها چنان چه بتوان آنها را خانه نامید بوسیله ثروتمندان شهری که کنترل اینگونه مناطق را به دست دارند ایجاد می گردد .
اینگونه ساختمانها معمولا غیر قانونی بنا می شود و ساکنین ان نه تنها باید اجاره بپردازند بلکه باید مدام با وحشت حمله مامورین شهرداری یا ایادی باج بگیران رو به رو باشند
زندگی در این زاغه ها و حلبی آبادها حتی در مقایسه با زندگی اقشار فقیر روستایی نیز اسفناکتر است. تسهیلات جمع آوری
زباله و سیستم فاضلاب در این مناطق وجود ندارد. اگر منبع آب و عرضه آن وجود داشته باشد اغلب کاملا ناکافی است .
تراکم جمعیت شرایط محیطی زندگی را به غایت غیر بهداشتی کرده و مردم، مخصوصا کودکان در معرض آلودگی و بیماری قرار دارند بیشتر کسانی که سرشار از آرزوهای بزرگ رو به شهر می آورند مجبور حواهند شد در چنین شرایط مشکلی زندگی کنند .
تلاشهای چندی در جهت بهبود شرایط زندگی این افراد از طرف دولت انجام گرفته اما کافی نمی باشد. هر چه پول بیشتر صرف
توسعه شهری شود افراد بیشتری از روستا به شهر مهاجرت نموده و وضعیت هم مناطق شهری و هم مناطق روستایی روز به روز برای مردم فقیر بدتر می گردد.
با توجه به شرایط موجود در اغلب کشورهای آسیایی آنها پی برده اند که راه حل مشکلات روستاییان در شهرها نیست بلکه در خود روستاهاست .
با عرض پوزش منبع را نیافتم
نویسنده » حدیث » ساعت 9:54 صبح روز پنج شنبه 87 آذر 14