سفارش تبلیغ
صبا ویژن



یادداشت نویسندگان وبلاگ -

   


اصلا من دوست دارم حرفهای تکراری بزنم ، مگه چه ایرادی داره ، خوب شاید یکی باشه که این حرف براش تازگی داشته باشه ، خودمونی ، این حرفهای تکراری که زده میشه ، علت تکرار کردنش چیه ؟! 
 حالا چه گیری دادید مقصر رو پیدا کنید ، در هر صورت من حرفم رو میزنم ، میرم سر اصل مطلب ، همه ی ما انسان ها موقعی که متولد میشیم صاحب چند صفحه کاغذ میشیم به اسم شناسنامه ، به عبارتی دیگه همه ی ما حتما باید یک شناسنامه داشته باشیم ، حالا به خاطر اینکه داورهای جشنواره به این متن بنده حداقل امتیاز منفی رو بدهند ربطش میدم به فضای سبز ، من میگم حالا که داشتن یه چند تا کاغذ این قدر واجبه ، یه قانونی هم باشه که بگه ، این کاغذهایی که اعلام کننده هویت من هستند ، همین جوری از آسمون نریختند ، از یه چیزی به اسم درخت درست شدن ، حرف آخر اینکه همیشه کودکی هست که متولد بشه ، 
پس یه قانونی بزاریم که طبق اون با تولد هر شخص نهالی هم کاشته بشه و مسئولیت سبز نگه داشتن اون به شخص واگذار بشه ، حتی می تونیم کمی خشونت داشته باشیم ( در مواردی خشونت   ضروری است ) و افرادی که به درختشون رسیدگی نمیکنند جریمه بشند .



نویسنده » حدیث » ساعت 5:39 عصر روز سه شنبه 87 مهر 30

 در مسیر سفر، اغلب وارد شهرهایی می شدیم که ناشناخته بودند  ، از اون شهرهایی که واقعا زیبا و دیدنی بودند  .، البته دیدن این زیبایی ها با صرف وقت زیاد و کمی دردسر همراه بود ، چون از اماکن تفریحی و دیدنی اونجا چیزی نمی دانستیم ، و در نتیجه مجبور بودیم از مردم سوال کنیم  ، گاهی وقت ها آدرس های غلط می دادند ، گاهی هم ، ما مکان رو پیدا نمی کردیم ،  .
اما نکته ای که می خواهم بهش اشاره کنم  :
 استفاده از یه تابلو سبز با مضمون خوش آمد گویی یکی از کارهایی است که تقریبا تمام شهرها در ورودی شهرشون کرده اند این تابلو تنها اطلاعی که به مسافرها می دهد  نام شهر است  ، اما شهرها متفاوت هستند ،  چه خوب میشد این تفاوت ها رو نشون بدیم ، به جای یه تابلو سبز ، از فرهنگ و معماری اون شهر کمک بگیریم ، می تونیم ماکت اماکن تاریخی و تفریحی هر شهر رو در ورودی شهرها بسازیم و اون شهر رو توی محدوده کوچک تر به تصویر بکشیم ، این کار می تونه باعث جذب مسافر بیشتری بشه ، اغلب مردم ما از وجود چنین شهرها و البته دیدنی های آنها بی خبر هستند ؛ کمی متنوع باشیم .

 

 

 



نویسنده » حدیث » ساعت 7:22 عصر روز شنبه 87 مهر 20

یا باید از خیابون رد بشم  یا از پل هوایی .

برای رد شدن از خیابون تنها ابزاری که در اختیار دارم یک عصای سفید است ، این عصا در خیابان کارایی ندارد ، این عصا برای چاله ، چوله های کوچه است ، برای اینکه زمین نخورم ، اما اینجا خیابونه ، ماشین ها مثل چاله ، چوله های کوچه نیستند که منتظر باشند من از یه جای دیگه رد بشم ، دیگه نمی خواهم برای رد شدن از خیابون یکی دستم رو بگیره ، چاره ای ندارم جز اینکه از پل هوایی رد بشم .  از آقایی می پرسم ، می گه : این نزدیکیها پل نیست .  باید پیاده روی کنم ، ساعت رو هم نمی دونم ،دیرم شده یا نه ؟  ، از این به بعد باید زودتر از خونه در بیام ، به پل می رسم ، پله ها رو یکی ، یکی می رم بالا ، اما نمی دونم چرا هر چه جلوتر می رم تعدادشون بیشتر میشه ، خسته شدم ، ساعت رو هم نمی دونم .

طرح هایی  از قبیل :  پل های هوایی مجهز به پله برقی و عصاهای هوشمند و ... اجرا شده  ، ولی نه در همه جا و به صورت گسترده ، چه خوب می شد مهندسان ما بجای هزینه ، برای ساخت پل های هوایی زیبا و شیک ،  به مشکلات نابینایان و البته مردم عادی در استفاده آسان تر از پل ها بپردازند 



نویسنده » حدیث » ساعت 10:6 صبح روز پنج شنبه 87 مهر 18

گر چه نام گذاری کوی و برزن به نام گل و بوستان زیباست ، اما زیباتر انسانهایی هستند که روح لطیف و بزرگی داشتند ، افرادی که یاد آوری نامشان رایحه ی جنت را به ارمغان می آورد و خاطرشان به زیبایی گل سرخ در ذهن ها نهفته است ، شهیدان و علمایی که ایران امروز وامدار آنها است ، ولی نسل کنونی به تدریج از آنها فاصله می گیرد ، شاید این شکاف تقصیر ما باشد ، اینک ما موظفیم که نام و خاطرشان را زنده نگه داریم و بی شک هر گامی هر چند کوچک در این راه موثر خواهد بود ، کودکان ما باید بدانند که این سرزمین ، وارث چه کسانی است ، باید بدانند ، تا آن زمان که بزرگ می شوند ، برخود ببالند و به چنین انسانهایی افتخار کنند . نام گذاری خیابانها و میدان های اصلی شهر به نام این عزیزان در هویت بخشی به نسل جدید بسیار تاثیر گذار خواهد بود و اما نکته دیگر دقت در انتخاب عناوین برای مکانهای مختلف و تاثیری است که در ذهن ها بر جای می ماند  ، مثلا نام هایی را که برای شهربازی ها و پارک ها انتخاب می کنیم مقایسه کنیم با مزار قبور،  معمولا مزارهای ما عناوینی چون بهشت زهرا ، بهشت کبری و یا دیگر ائمه معصومین علیهم السلام را دارند البته من نمی خواهم بگویم این کار ، کار اشتباهی است ، بلکه می خواهم بگویم در انتخاب نام برای دیگر مکان ها هم چنین رویه ای را در پیش بگیریم ، شاید امروز اگر کودکی و یا حتی نوجوان و جوان ما ، اسم حضرت زهرا سلام الله علیها را بشنوند ناخود آگاه یاد قبرستان بیافتند و اگر عزیزی را هم از دست داده باشند این نام برایشان خاطره ی بدی خواهد شد ، خوب چه اشکالی دارد نام بهشت زهرا را برای پارک انتخاب کنیم ، مکانی که می توانیم بگوییم ، اکثر کودکان از آن خاطره ی شیرینی دارند و حتی بزرگترها هم آن مکان را محلی برای آرامش و تجدید قوا انتخاب می کنند ، واقعا حیف نیست این انسانهای بزرگ را که منشاء حیاتند نامشان را به رسم غلط فقط به بعضی مکانهای خاص اختصاص دهیم .



نویسنده » حدیث » ساعت 8:13 عصر روز شنبه 87 مهر 13


خوش به حال سهراب که ذهنی آرام و خیالی وسیع داشت ، آنچنان که هر گاه اوضاع را مناسب نمی دید قایقی می ساخت و خود را دور می کرد ، خوش به حالش که در ذهن او آب روشنی جای داشت ، خوش به حالش حوض نقاشی اش تنها ماهی نداشت ، خوش به حالش که در زمان او فقط آب را گل می کردند ، خوش به حال او که در دهه های نخستین صنعتی شدن بود ، اگر سرطان نمی گرفت بی شک زندگی شهری امروز او را دق مرگ می کرد ، .
شهر سالم ، یعنی شهری که ذهن مردم آن  سالم است ،  اگر شهری را دیدیم که مردمان آن شاد و بانشاط اند بدانیم که آن شهر سالم است ، شعار نیست ، چون جسم و روح ما در تعامل با رویدادهای شهری است و بی شک هرگونه ناسامانی آن ، روح ما را نیز خدشه دار می کند ، فضای شهر مهمترین تاثیر را در این آرامش روانی دارد مثال می زنم : چرا بوق ماشین ها باید اینقدر ممتد باشد ، بهتر نیست از صدای پرنده و آبشار استفاده شود ، جدی نگیرید فقط یک مثال بود  ، اگر اینگونه می شد مطمئنا آمار مرگ و میر دو برابر می شد ، چون مردم به جای فرار ، سکون را ترجیح می دادند ، از شهرداری هم انتظار داریم راه حلهای بی ربط را ارائه ندهد؛ چون گاهی وقت ها مشکل زا هستند



نویسنده » حدیث » ساعت 5:15 عصر روز جمعه 87 مهر 12

   1   2   3      >